اولین قدم در مسیر ساخت بازی ویدیویی ایده یا طرح اولیه است. نطفهی پروژه همان ایده و فکر ابتدایی است که بعداً شاخ و برگ میگیرد، کم و زیاد میشود، تقویت میشود و در نهایت تبدیل به نقشهای کامل و مفصل میشود که تمام ابعاد محصول را روشن و سازندگان را به سمت اثر نهایی هدایت میکند. سوال اینجاست که این ایدهها از کجا میآیند و چطور میتوانیم به آنها دست پیدا کنیم؟ امروز میخواهیم در بازینگار با هم دربارهی چند منبع دریافت ایده و چگونگی بهرهمندی از آنها صحبت کنیم.
قبل از اینکه برویم سراغ منابع لازم است به چند نکته اشاره کنیم. این موارد زمینهها و لازمههای «دریافت» ایده هستند. طبق الگوی خلاقیت «آنتنی» من و شما مثل گیرندههایی هستیم که در فضا حرکت میکنند و ایدهها مثل امواج در هر لحظه و هرجایی در حال عبور و مرور در اطرافمان هستند. اگر موج ما و ایدهها تنظیم نباشد چیزی دریافت نخواهیم کرد. پس بهتر است قبل از رفتن به سراغ منابع شرایط جذب را مهیا کنیم. این شرایط چیزهای ساده و کارهایی آساناند که احتمالاً هزاربار به گوشمان خورده اما یک بار هم برایش تمرین نکردهایم. اگر میخواهیم به دنیای خلاقیت وارد شویم و بازیهای خوب و تازه بسازیم لازم است در جهت ایجاد این رفتارها قدم برداریم وگرنه میتوانیم عناوین خارجی را بگیریم و فارسی کنیم؛ هم آسانتر است هم درآمد بیشتری دارد، هم دردسر ندارد هم در آخر برایمان خیلی مهم نخواهد بود که مخاطبین و منتقدین چه نظراتی دارند!
پس باید حواسمان باشد چون ایده و طرح همه جا هست و مثل ذرات اکسیژن در هوا معلق و در حرکت است. فقط کافیست لحظهای بایستیم و به همین نکته فکر و توجه کنیم که در هوا همه ذرات مختلف وجود دارند. ایدهی خام حاصل واکنش دو عامل باهم است: خارجی و داخلی. عامل خارجی در اختیار همه قرار دارد و تقریباً بین تمام افراد مشترک است. عامل داخلی نفر به نفر فرق دارد و آن چیزی که در نهایت بین ایدهها و اجرای آنها تفاوت ایجاد میکند همین عامل داخلیست. مثال: عاملی خارجی داریم به نام ارتش ایالات متحده و جنگهایی که تا به حال در جاهای مختلف و سالهای مختلف به پا کرده. این عامل ممکن است در ترکیب با عامل داخلی یا خودآگاه آقای الف تبدیل شود به محصولی مثل کالاف دیوتی و در ترکیب با خودآگاه آقای جیم بشود Spec Ops Line.
عامل داخلی تحت تاثیر هزاران مولفه قرار دارد: تربیت، سواد، جغرافیا، سن، دورهی تاریخی و … میشود این فهرست را تا یک هفتهی دیگر هم ادامه داد ولی نمیشود آن را کامل و جامع خواند. اما عامل خارجی یکجایی آن بیرون نشسته منتظر من و شما تا برویم سراغش، در معرضش قرار بگیریم و در نهایت با خودآگاه ترکیبش کنیم و تامام! طرحی اولیه به دست خواهیم آورد برای خلق چیزی تازه که در این مورد به خصوص قرار است یک بازی ویدیویی باشد. اما این عاملها را کجا پیدا کنیم؟ برویم سراغ اصل ماجرا.
تلویزیون اولین و سادهترین و در دسترسترین منبع برای دریافت ایده است. استفاده از تلوزیون برای پیدا کردن طرح و فکر چندین حسن دارد: رایگان و در دسترس است؛ دامنهی گستردهای دارد و دریایی از ایدهها را ارائه میدهد؛ به نوعی نشان دهندهی سلیقهی غالب جامعهی هدف است؛ حد و مرزهای فکری برای تولید محصول برای مخاطب خاص را تعیین میکند؛ رسانهای بصری است و اخذ ایده از قالبهای تصویری راحتترست. پس میبینیم که تلویزیون منبعی جامع است که برای دریافت ایدههای تازه یا ترکیب آنها میتوانیم برویم سراغش. برنامههای مستند، تاریخی، اخبار علمی، کارهای کودک و نوجوان، سریالهای پرتکرار، جُنگها و مسابقهها، مسابقات ورزشی که بیشتر پخش میشوند و تمام این موارد میتوانند برای رسیدن به ایده یا حتی تولید محتواهای مرتبط با محصول نهایی از جمله صدا و تصویر به بازیساز کمک کنند.
نباید دچار اشتباهات و کلی گوییهایی مثل «کی تلویزیون نگاه میکنه!» یا «توی تلویزیون چیز به درد بخوری پیدا نمیشه!» شد. اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که مسیر رسانههای مطرح غربی همواره بر مبنای کارهای تلویزیونی و شبکهای استوار بوده و اگر الان شاهد تغییر در لوازم و ابزارها هستیم بیشتر به خاطر حرکت در بستر و تکنولوژی از ارتباط سیمی به بیسیم (کابلی به اینترنتی) است. اما ذات تولیدات هنوز «تلویزیونی» هستند و شبکههای مطرحی مثل نتفلیکس و آمازون بیشتر روی خصوصیات تلویزیونی (تحت برچستهایی با ترکیب TV) مانور میدهند. پس غافل شدن از این ابزار همهگیر و گسترده منطقی به نظر نمیرسد و اگر بخواهیم به کل آن را از فهرست منابع مناسب برای اخذ ایده حذف کنیم ضرر کردهایم.
تلویزیون لفظی جامع و بستهای بزرگ است که هزاران محتوا درونش جای داده و ما میتوانیم از تک تک آنها استفاده کنیم. ایدهی ساخت بازی میتواند از دل فیلم، سریال، موزیک ویدیو، مستند، مسابقه، یا حتی از تبلیغات میان برنامهها ظاهر شود. تمام اینها در جاهای مختلفی از جمله سینما و اینترنت هم در دسترس قرار دارند. فیلم یا به طور کلی هنرهای نمایشی از جمله تئاتر یا اجراهای خیابانی یکی از زمینههای بسیار غنی برای استخراج ایدهی بازیسازی هستند. اثبات این مدعا عناوین فراوانی از گیمها هستند که بر اساس یک فیلم یا یک مجموعه ساخته شدهاند و از طریق فرآیند «همافزایی» به شناخت بیشتر یکدیگر کمک کردهاند. بهره بردن از فیلم و سینما و هنرهای نمایشی هم ایدهی خام میآفریند هم در قالب الگوبرداری یا «اقتباس» به بازیساز کمک میکند. از نمونههای معروف این نمونه میتوانیم به مجموعهی جنگ ستارگان اشاره کنیم.
صحبت را همینجا نگهمیداریم و ادامه را به قسمت دوم مقاله موکول و آنجا با هم به چند منبع دیگر برای دریافت ایده اشاره خواهیم کرد. تا آن زمان از شما عزیزان دعوت میکنیم پیرامون موضوعات مورد بحث این مطلب برایمان در قسمت نظرات صحبت کنید و بگویید به نظر شما از چه جاهایی میشود ایده گرفت؟ چطور آمادهی دریافت و جذب ایده باشیم؟ آیا بین منبعهای ایدهگیری اولویت خاصی وجود دارد؟ اگر شما قرار بود بازی بسازید برای ایده گرفتن سراغ چه منبعی میرفتید؟