در بسیاری از بررسیهایی که از تولیدات ژانر پازل کلمات در بازینگار انجام شده به این نکته اشاره کرده بودیم که با توجه به تعداد و تنوع بالای محصولات این سبک نیاز به نوآوری و خلق ارزش افزوده برای کسب موفقیت در این میدان بسیار بالاست. بیشتر اوقات با همین جمله بررسی را شروع کرده بودیم تا غیر مستقیم بگوییم «این محصول نه نوآوری دارد نه ارزش افزوده». اما امروز بالاخره میخواهیم با اثری آشنا شویم که انگار به این حرف ما گوش داده و به کل قاعده بازی را عوض کرده. برای آشنایی با یک بازی متفاوت و جدید در ژانر پازل لغات این مقاله بازینگار را تا انتها بخوانید.
ضلع شمالی این هگزاگون (شش ضلعی)
هگزینو اثری فکری بر پایه کلمات است که توسط igz ساخته شده و ما نسخه ۱.۵ آن در کافه بازار را بررسی کردهایم. تفاوت و نوآوری از سر و روی این محصول میبارد و اولین جا میتوانید در نامگذاری آن را ببینید. رابطه مستقیمی بین «شش ضلعی» و پیدا کردن کلمات پیدا میکنید؟ (لطفاً در قسمت کامنتها برایمان پاسخ بدهید). تازه، نام بازی شش ضلعی هم نیست و ترکیبی است از اسم لاتین این شکل هندسی با یک جزء دیگر: «نو» که میتواند هر منظوری پشت آن باشد ولی ما به همان معنی «تازه و نو» برداشت میکنیم. هگزینو از بازیکن میخواهد با فکر کردن درباره یک موضوع مشخص (مثلاً پاندای کونگفوکار) میان حروفی که با ترتیب مشخص وسط صفحه قرار گرفتهاند (منظم مثل خانههای کندوی زنبور عسل) ارتباط معنادار ایجاد کند (اوگوی، تایلانگ، پو). در حال حاضر ۲۰۰ مرحله برای بازی طراحی شده که هر کدام با دیگری (از لحاظ زمینه کلمات) زمین تا آسمان فرق دارد؛ فوتبال، انیمیشن، سریال ایرانی، انواع قهوه، نقاشان معروف، نام زنانه، و تقریباً هر چیزی که فکرش را بکنید در هگزینو به کار گرفته شده و از این لحاظ اشتراک محسوسی بین این محصول و جدول کلماتی که در روزنامهها چاپ میشود به چشم میآید.
ضلع شمال شرقی این هگزاگون
ترتیب وصل کردن حروف به هم کاملاً ثابت و مشخص است. در حدی که اگر یک کلمه را که با دیگری، حروف مشترک دارد به ترتیب غیر صحیح پیدا کنید، ممکن است بین خانهها فاصله بیافتد و نتوانید بعدی را سر هم کنید؛ بازی خودش این قانون را در قالب یک مرحله به ما توضیح میدهد و به این شکل «اشکال یا نقص طراحی» را تبدیل میکند به «مکانیزم گیمپلی». مراحل اولیه فقط یک کلمه دارند و با پیشروی تعداد کلماتی که باید پیدا کنیم بیشتر میشود. همچنین در مراحل بالای ۱۰۰، ترتیب وصل کردن کلمات هم به چالش فکری تبدیل میشود. با توجه به اینکه موضوعات مراحل بسیار پراکنده و گسترده هستند و رابطه مستقیم با اطلاعات عمومی و حافظه افراد دارند، به نظر نمیرسد کسی پیدا شود که بتواند بدون استفاده از راهنما تا آخر راه برود. سازنده هم که از این قضیه خبر داشته و روی آن حساب کرده با روشی مناسب و نرم و لطیف به کمک بازیکن در گِل مانده شتافته؛ راهنمای تبلیغی.
ضلع شمال غربی این هگزاگون
با فشردن کلید راهنما یک تبلیغ میبینیم اما به نظر میرسد ویدیو نیست و فقط از انواع تبلیغهای عکسی است. این یعنی وقت زیادی از بازیکن گرفته نمیشود و با این تدبیر احتمال کلیک کردن مخاطب روی دکمه راهنما به مراتب بیشتر از وقتی است که قرار باشد برای پیدا شدن هر حرف یک و نیم دقیقه ویدیوی تکراری نگاه کند. از طرف دیگر، به نظر میرسد تمام راهنماها به صورت دستی و دقیق طوری طراحی شدهاند که در بسیاری موارد پیدا شدن حروف اول یا دوم خیلی چارهای از بازیکن دوا نمیکند (بنده یکجا تا حرف ۷ام را با راهنما پیدا کردم!) که این هم نشان از دقت و ذکاوت در طراحی بازی دارد. اما روی تاریک ماجرا جایی است که میبینیم علاوه بر تبلیغات بنری و آیکونی که بی وقفه پایین صفحه خودنمایی میکنند گاهی هگزینو برای خودش اتومات یک تبلیغ تصویری باز میکند و به این شکل ممکن است ناغافل دستتان بخورد و کلیک کنید که البته به نفع سازنده اما به ضرر شماست چون به هر صورت وقت شما هدر رفته و از بازی خارج شدهاید. قضیه وقتی تاریکتر میشود که میبینیم خبری از فروشگاه نیست تا بتوانیم از شر تبلیغات خلاص شویم که این هم به زرنگی توسعهدهنده در کم کردن دردسر خودش برای دو تکه کردن درآمد بر میگردد.
ضلع جنوبی این هگزاگون
هگزینو ظاهری شبیه به کافیشاپهای مدرن دارد: کمینه، ساده، باحال، خاص، دو رنگ، هندسی، و متفاوت. اطراف صفحه بازی به شکل خاصی برش خورده و گوشههای نرمی ساخته اما وسط صفحه همه چیز گوشهدار و شش ضلعی است. دو رنگ مشکی و زرد (هیچ ربطی هم به زنبور ندارد!) تعیین کننده حالت روز و شب بازی هستند و بقیه چیزها با سفید پر شده. وقتی بازی را اجرا میکنید یک شش ضلعی خوشتیپ (و احتمالاً خوش اخلاق) عینک آفتابیاش را میدهد پایین، لبخند میزند، و شما را به آخرین مرحلهای که انجام دادهاید هدایت میکند. همین کاراکتر در طول مرحله و هنگامی که موفق به پیدا کردن پاسخ میشوید در قالب یک چشم و دهن وارد میشود و از شما قدردانی میکند. وقتی هم که برسید به آخر مراحل، این شکل هندسی لاکشری برایتان لبخند ریزی میزند و تامام! یک داداش انگشتفرمی هم هست که گاهی از دور و بر صفحه به داخل سرک میکشد که برای خودش عالمی دارد. این نکات شیرینی و باحالبودن خاصی به تجربه محصول اضافه کردهاند که برای خودش و به تنهایی ارزش افزوده بصری/هنری حساب میشود. به غیر از اینها، آیکون و قلم و چینش و زمینه هگزینو هم مرتب و خوب و مناسب است.
ضلع جنوب شرقی این هگزاگون
برترین جلوه صوتی هگزینو صداهایی است که آن کاراکتر انگشتفرم از خودش در میآورد اما بقیه چیزها هم لذتبخش انتخاب و اجرا شدهاند. نکته تجربه صوتی هگزینو این است: شاید صداها خیلی خاص یا تازه نباشند (که البته بعضیهاشان هستند) اما محل قرارگیری و همراهی آنها با جلوه بصری مورد نظر با دقت و ظرافتی اتفاق میافتد که لذت شنیدن (و همزمان دیدن) صحنه را چند برابر میکند. از جمله اینها صدای جلو و عقب رفتن بین مراحل و صدای کامل شدن کلمات است که این هم برای خودش یک ارزش افزوده صوتی به حساب میآید. موسیقی هم تکلیفش مشخص است: چیزی را پیچیده نمیکند و ساده و آرام تا انتهای مسیر با ریتم مناسب و مضمون شاد و ساده پخش میشود. این قضیه نکته منفی به حساب نمیآید چون با تجربه گیمپلی و رابط کاربری محصول همخوانی دارد و ذهن را پرت نمیکند.
ضلع جنوب غربی این هگزاگون
هگزینو حرفی تازه در قالبی تازه در ژانری بسیار قدیمی (از روزنامههای ۱۰۰ سال پیش بگیرید تا بازیهای تلفنهای هوشمند) به میدان آورده (شبیه به همین کافیشاپهای خاص که بین سیصدمیلیون قهوه فروشی میدرخشند). تعداد زیادی از مراحل این بازی برای لذت مخاطب و تعدادی هم برای حظ سازنده (با پرسیدن کلماتی که خود اینترنت هم نمیتواند جواب آنها را برایتان بیاورد!) طراحی شدهاند و به همین علت ممکن است برای همه افراد جذاب نباشد. اگر به دنبال تجربه محصولی بر پایه اطلاعات عمومی و حافظه هستید بدون شک یکی از خلاقانهترین گزینهها هگزینو است.
نسخه بررسی شده: ۱.۵
دانلود بازی هگزینو