بازی ۱:۰۱۱ یک بازی ماجرایی است که با کمی چاشنی اکشن در صدد است مخاطبان را جلب نماید. این بازی در ادامه بازیهای قبلی آقای مهدی فنایی داستانی راز و رمزی و اسطورهای دارد. اسطورهای از جهت لازمان و لامکان بودن داستان بازی و راز و رمزی به جهت استفاده از اسامی و القاب گنگ و نامفهوم (یا لااقل ناآشنا) برای مخاطب. آقای فنایی در بازی ۴۱۱۴۸ نیز علاقه خود را به رمزگونه بودن انتقال پیام خود نشان داده بود و در این بازی نیز به سیاق قبل بنظر میرسد درصدد انتقاد از انحطاط و انحراف فرقههای تندرو و افراطی مانند شیطانپرستی (Satanism) باشد. بخش اول این بازی که حدود ۱۰ دقیقه است رایگان بوده و مانند همۀ بازیهای داستانی و ماجرایی بخشهای دیگر را با خرید درون برنامهای باز گذاشته است. اصولاً بازیهای ماجرایی و داستانی به لحاظ طراحی مدلهای درآمدی محدودیتهای بسیار دارند.
عنوان بازی ۱:۰۱۱ همانند بازی قبلی خلق شدۀ این استودیو با نام ۴۱۱۴۸ پر راز و رمز و مرموز است. در نقدهای بازی ۴۱۱۴۸ تعابیر و تفاسیر مختلف و متنوعی را خواندم که هر یک از یک منظر بدان نگریسته بودند. گاهی آن را با بهاضافه و منها کردن حروف ابجد به کلمه الله رساندند و …. حتی واژۀ FGS را نیز که مخفف Fanaie Games Studio است را برای For God Sake به عاریت گرفتهاند. اما در نظر آقای مهدی فنایی هرچه باشد آنچیزی که غیرقابل انکار است رازانگیزی و اساطیری بودن فضا و داستان بازی است که در ادامه بدان اشاره میکنم. رازانگیزی و رازآمیز است چون با علوم خفیۀ اعداد و جفر سروکار دارد. علم اعداد یا عددشناسی علمی است که به بررسی راز و رمز اعداد و ارتباط آن با جهان هستی، طالع بینی و تاثیرات آن میپردازد. علم جفر نیز به علم علو حروف و رازآهنگی آن میپردازد. مطمئناً در پس پشت این بازی و داستانش مطالب و پیامهایی نهفته است که بازیساز تاکنون مستقیماً دربازۀ آن چیزی نگفته است. اما آنچه در اینجا واجب است گفته شود اینست که شرایط درک پیام را مخاطب تعیین میکند. یعنی آنچیزی که فنایی مدنظر داشته و ارائه میکند یک روی سکه، و آنچیزی که مخاطب درک و شهود میکند لزوماً یک چیز منطبق با هم نیست. ما در اینجا دریافت و درک خود را از این بازی بررسی میکنیم.
داستان اپیزود اول بازی
بازی با تصاویر دلخراش مردی که به دار آویخته شده شروع میشود. سپس با تیغ دو شاخهای چشم شخصیت اصلی که دختری جوان (روشان) است ادامه مییابد. دختر جوان با اندام ورزیده در لباس یک گروه خاص که در داستان افراطی گفته میشود قرار دارد و این لباسها چیزی شبیه گروههای مرموز و سری با آیین خاص مانند گروه شوالیههای معبد یا لژیونهای ماسونی یا چهار سوار تاریکی در فیلم ارباب حلقهها هستند. جوانی که دار زده شده دوست راشان بوده و این دختر فرزند منجی سیاره است. دیالوگها گاهی متناقض هستند و گویی سر هم بندی شده باشند مثلاً در برخورد دختر با اولین هالینی به نحو توهین آمیزی دختر را صدا میکند و میگوید: هی! لطفاً صبر کن. واژه هی که به نوعی بیادبانه است در همنشینی با لطفاً که مودبانه است نوعی تعارض دارد. در دیالوگها این اتفاق بازها میافتد. بهرحال دختر سعی دارد پس از پشیمانی از ورود به جرگۀ تاریکی بعلت از دست دادن دوست و چشمانش راه نور را پی بگیرد. در این مسیر با موانع و چالشهایی نظیر غول دست آتشین، هیولای اژدهامانند و … به عنوان دشمن روبرو میشود.
نحوه بازی
نحوۀ بازی کاملاً مشابه بازیهای ماجرایی کند، پله به پله و با کاتسینهای متعدد است. مکانیکهای اصلی بازی حرکت به جلو و عقب، پریدن و حمله با شمشیر است. در تقسیم صفحه نمایش جهت قرارگیری دکمهها بخشبندی مناسبی صورت گرفته است اما گاهی کنترل سخت میشود خصوصاً آن هنگامی که دو حرکت را با هم بخواهیم انجام دهیم. مثلاً هیچ وقت نمیشود همزمان هم پرش را زد و هم شمشیر. این موضوع زمانی ذهن مخاطب را درگیر میکند که برای جمعآوری الماس کلاغهای بالای صفحه را نمیتوان کشت و تبدیل به الماس کرد.
حرکت دوربین و دور و نزدیک شدن آن نیز که به روایت کمک میکند خوب از آب درآمده و توانسته از خستگی چشم کم کند و جذابیتهای بصری را افزایش دهد.
آرت و گرافیک بازی
نوع گرافیک وآرت بازی کاملاً مشابه بازی ۴۱۱۴۸ دوبعدی و با فضای نوآر و برزخی است. اصولاً این گونه آرت که در بازیهایی مشابه لیمبو و اینساید میبینیم تداعی کننده برزخی است که در درون ذهن شخصیت اصلی و در مرتبۀ بالاتر در درون بازی اتفاق میافتد. دختر در برزخی گرفتار آمده که پر از سیاهی است و سعی میکند مسیر رهایی را بیابد. مسیری که کاملاً غیرشفاف و مبهم است و پایان آن معلوم نیست. شاید بتوان گفت فضای آخرالزمانی نیز دارد. یکی از نقاط قوت این بازی هنر و گرافیک آن است و طراح توانسته فضای پیشزمینه، زمینه و پسزمینه را طوری دربیاورد که لایههای تصویری با هم تمایز داشته باشد و در هم ترکیب نشود.
صداگذاری و موسیقی
شاید تم این بازی را بتوان با ژانر وحشت سینما مقایسه کرد. در ژانر وحشت دو نوع ترس به مخاطب القاء میشود که منشاء هیجانات بعدی است. اول ترس با استفاده از داستان و منابع ماورایی که به علت ناشناخته بودن و فضای نامعلوم ترس در دل مخاطب میاندازد. در سینما مثال خوب آن جنگیر و در بازی آخرین ما است. ترس از افتادن بچه تنها در دام دزدان و ترس کودکان از پلههای زیرزمین نیز از این نوع است. دوم ترس دلهرهآور است که با استفاده از افکتهای صوتی و تصویری با تعویض مرتب و متعدد پلانها با موسیقی تند اتفاق میافتد. نمایاندن یک هیولا بصورت ناگهانی در تصویر با موسیقی ضربدار از این نوع است. بازی ۱:۰۱۱ از نوع دوم است و ترس را از طریق افکتهای صوتی القاء میکند و بهمین خاطر است که در ابتدای بازی میخواهد تا از هدفون برای تجربه بهتر استفاده کنیم. بهرحال صداگذاری و موسیقی مناسب با تم و فضای داستانی انتخاب و ساخته شده و از کیفیت خوبی برخوردار است. اما بنظر میرسد استفاده از دیالوگهای ضبط شده در برخی صحنهها میتوانست به گیرایی کار کمک کند.
نتیجه گیری
بازی ۱:۰۱۱ ادامۀ تلاشهای ۴۱۱۴۸ است که در آن مهدی فنایی رشد بسیار چشمگیری نداشته است. این بازی حتی میتوانست اپیزود پنجم بازی ۴۱۱۴۸ باشد. گرافیک، آرت، صداگذاری و موسیقی از نقاط بسیار شاخص این اثر هنری هستند اما داستان، گیمپلی و نحوه بازی خیلی تفاوت چشمگیر و نکته قابل عرضه نداشتند.
ادامه دارد…
دانلود بازی ۱:۰۱۱